ناصرالدین شاه چه گفت ؟ امپراتور ژاپن چه گفت ؟
بی گمان همه ما برای گذران ساعتهای بی کاری مان ( اوقات فراغت) کاری می کنیم , یا فیلم می بینیم , یا سری به دنیای مجازی می زنیم , یا کتاب می خوانیم و کوتاه اینکه خواه نا خواه و خوشبختانه با خواندن مطلب های گونا گون چیزهایی یاد می گیریم که به دردمان می خورد . هم دنیا و هم آخرت و تصمیم گرفتم که از این پس برخی مطالبی را که سبب اندیشه ورزی می شود و قابل نوشتن است را در وبلاگم جای دهم
چند روز پیش در گوشه ای از این دنیای مجازی خواندم که :
محمد حسن ( اعتماد السلطنه ) قاجارها و تاریخ نویس شان در نوشته های خود آورده :
" ناصرالدین شاه , شاهنشاه ما پس از بازگشتنش از اروپا گفت : ما هرگز به پای اروپا نمی رسیم تنها کاری که از دستمان بر می آید این است که کاری کنیم که مردم نفهمند آن سوی آبها چه خبر است "
بی خبر از اینکه پیش از اعلام این فرمان از سوی شاه , دامن های چند طبقه و بلند زنان ایرانی تبدیل شده بود به شلیطه و شلوار که الگویی بود از بالرین های روس و فرانسه !!!
( همه می دانیم در آن روزگار , وضعیت همه کشورهای آسیایی نزدیک و حتی شبیه هم بوده است )
و اما ...
امپراتور ژاپن در آن روزگار و تقریباٌ همزمان به سفر ناصرالدین شاه به اروپا سفری داشته , او نیز پس از بازگشتش درباره اروپا می گوید:" اروپاییان چقدر از ما جلو تر هستند اما , همه ما انسان هستیم و دارای توانایی های یک نواخت و بسیار ناشناخته , ما نیز با پشتکار فراوان , ثبات کار و قناعت در میان همه مردم , از من تا کشاورزان ؛ باید کوشش کنیم که به آنها برسیم کسی چه می داند شاید روزی بیاید که مردم ما از آنان پیشی گرفتند "
اعتماد السلطنه می گوید به یقین آینده این امپراتوری بهتر از ماست
و من
بی اختیار به یاد این تصنیف زیبا افتادم که می گوید :
ایران - فدای اشک و خنده ی تو / دل پر و تپنده تو - فدای حسرت و امیدت / رهایی رمنده ی تو
ایران - اگر دل تورا شکستند , تو را به بند کینه بستند / چه عاشقانه بی نشانی / که پای درد تو نشستند
نورزتان خجسته و شاد
روزگارتان نو - و پیروزی تان بردوام
- ۹۷/۰۱/۱۴