ققنوس آزاد

به نام خدایی که همین نزدیکی است

ققنوس آزاد

به نام خدایی که همین نزدیکی است

مشخصات بلاگ

ققنوس پرنده ای است که هزار سال یک بار می رود روی کوه قاف با منقارش نوای مرگ می نوازد و سپس آتش گرفته و از خاکسترش دوباره و دوباره ققنوس تنهایی دیگر بر می خیزد ...

خزر برگرد ( در سوگ خاک و آب )

پنجشنبه, ۲۵ مرداد ۱۳۹۷، ۰۹:۱۸ ق.ظ
تصویر متحرک از سایت تکناز ( با سپاس )

اینجا ایران است . سرزمین ققنوس و سیمرغ  و هد هد دانا
اینجا ایران است . همانجایی که از مهر کورش جان گرفت و از جان آرش و کمانش دامن گسترد
اینجا ایران است .
اینجا زادگاه کاوه ضحاک افکن است و بهرام شیر شکن
رستم دلیر و بابک خرمدین
فریدون سرفراز و آریو برزن  استوار
اینجا سرزمین آتوسا . آرتمیس . یوتاب . تهمینه و فرنگیس و گرد آفرید است
اینجا سرزمین لاله های خاموش , نسترن ها و نرگسهای خسته است
اینجا ایران است
ایران من ، مادر من ، هستی من
در جان خاک تو بابک سرخ روی شد از خونش ؛ خون امیر کبیر در فین ریخته شد .
حلاج سر به دار شد . عین القضات همدانی شمع شد . جان آرش در تیر شد . رستم در چاه شد . خون یزدگرد به دست خیانت آسیابان ریخته شد . خون سیاوش در تشت  زرین ریخته شد .
جان کوروش با خاک تو  یکی شد
ایران من هنوز در خاک پاک تو خونهایی که برای خرمشهر و اروند رود ریخته شده است سرخ سرخ است
هنوز صدای پای جنگجویان بی باک تنگستان و دشتسان در آسمان سرزمین گوش جانت زنده است و شنیدنی
هنوز بال  غواصانی که غرق شدن را پرواز کرده اند در رگ رگ خلیج فارس جا مانده
هنوز وصیت نامه باکری و جهان آرا دست به دست می شود و تازه است
هنوز دخترکان در انتظار آغوش پدر به خواب می روند و هنوز ... که هنوز است
...
ایران من ، مادر من ،
مادر من و نیکان من
مادر فرزندان فردا و فرداهای من
دامن مقدست را می ستایم
دامن گسترده از   ارس تا هامون 
شوری دریاهایت نور جشم من
...
جنگلهای زمردین و نیم سوخته ات هستی ام
آتش داغ آغوش کویر تو پردیس من است
هستی ات اندیشه و ریشه جان من
میهن من ؛ ای گذشته و اکنون و فردای من چه مظلوم و خاموش در گذر زمان پاره پاره شده ای
چه ظالمانه تکه تکه ات کرده اند و تو هنوز و هنوزها ایستاده ای
بر روی زانوانی که به خشم و نادانی جهل بر آن خنجر می زنند و شمشیر می کشند .
هر جا که باشم  . هرجا که بروم  . هرجا که خاک شوم و در خاکت درآمیزم . در بیکرانهای سرخ افق . یا بر بلند ترین ستیغ قله ها 
یا زیر سایه بیستون ِ  استوار
اگر بمانم . اگر بمیرم
اگر در مهمانی لاله های سرخ و آتشین باشم و یا در سوگخانه ی دشت لاله های واژگون
اگر چشم در چشم غزالهای تک شمار مست و تیزپایت نگاه کنم
اگر انگشت شمار پلنگانت را ببینم
اگر چشم به پرواز عقابهای تیز پروازت انداخته باشم
اگر از میان جنگل های سوخته بلوطت  بگذرم
اگر  با دیلمان و تالش  و مازندرانِ  به سوگ نشسته از کوتاهی این روزهای  خزر همدرد باشم
اگر بر قله های زاگرس و دماوند
یا قله ی آذر افشان سهند پا بگذارم
از شاهین دژ و چالدران خونین و اصلاندوز سرد و بلند تا داغی بندر چابهار
از فاروج و شیروان تا بوشهر
و
از مازندران تا هرمزگان بگذرم
اگر برخاک پاک توس و پاسارگاد سر و پیشانی بگذارم و کمر خم کنم   و بر جای پای مادها جان بدهم
اگر سفر خورشید را در باختر ببینم و بی درنگ  و خود را به خاور ؛ برای درود گفتن به خورشید فلق سرزمین آسان آور خورشید برسانم
همانجایی که بامدادش پیش از همه به خورشید سلام می کند و خورشید گیسوان زرینش را در پهنه اش شانه می زند .
اگر چشمه های سنگ های زرین و فیروزه ای و مسینت   نابود شود . اگر چاههای نفتت گُم شود .
اگر باشم یا نباشم . اگر چشم و دهان در این خاک ببندم و با آن یکی شوم
یا اگر چشم به راه گام بردارم ،  رو به جلو
تنها  و تنها
به امید بهاری دیگر خواهم بود
به امید اینکه آرشِ شیرزادی   بیاید و دوباره  با کمانش بر جبین آبی ات به افتخار تیری رها کند و تو دامن بگسترانی به فخر و به عشق
و من فریاد کنم .
خزر برگرد . خزر برگرد
و خزر موج در موج چین شکن کنان همچون ناز و کرشمه دخترکان کوزه بسر ، ناز و فخر بفروشد و دامن آبی اش را پشت بلندی های دماوند چین به چین و شکن به شکن بگستراند
خزر برگرد . خزر برگرد

و ...


کاریکاتور از سایت  parsix  (با سپاس)

 
  • رضو ی

نظرات  (۴)

 غم انگیز تر از این چه باشد که فرزندی شیر مادر را بخورد و سپس با خنجر 
سینه ها ی او را بدرد و به دهان کفتار ها تقدیم کند 
پاسخ:
درود بر استاد گرانقدر 
سپاس از حضورتان 
این روزها آنقدر برای رویدادهای پیرامون در سوگ نشسته ایم که دیگر دل و 
جانمان هم مانند رخت تنمان سیاه شده 
تکه تکه وجودمان سیاهپوش شده 
چشمهامان اشکبار 
و دلهایی که پاره پاره شده 
و هر پاره اش در سوگ گوشه ای از این وطن 
در آتش است و آه و افسوس 
در پناه مهر حضرت دوست سربلند و شاد باشید ( آمین) 
سلام
ممنون از پست های حمایتی شما از ایران ویران شده...
این روزها به قدری برای ایران و ایرانی اشک ریختم که برای پدرم که مرا تنها گذاشت اشک نریختم...
پاسخ:
درود بر شما 
سپاسگزارم از حضورتون  دوست گرانقدر 
سپاسگزارم از نگاه پر مهرتون 
و همدرد اشکهای فراوان تون 
این روزها همه غیرتمندان و همگی ما که ریشه درست و اصیل در این خاک و آب دارند سوگواریم 
سوگواریم برای بر باد رفتن و تکه تکه پاره شدن پیکر این سرزمین 
سرزمینی که از کران تا کران بود 
و امروز حتی به ماهیهای دریایش هم رحم نمی کنند 
امروز هیچ شده ایم و هر روز منتظر خبری بدتر از بدتر هستیم ... 
در پناه مهر حضر دوست سربلند و پایدار باشید و همواره اندیشمند ( آمین) 

سلام
سپاس از حضور سبزتان در لیست پیوندهای کلبه ی افکار این حقیر سنجاق شدید ...
پاسخ:
درود بر نسیم خوش اندیشه و قلم 
سپاسگزارم که قابل دونستید 
من هم همواره شما را دنبال می کنم 
با اشتیاق 
و از نوشته های خوبتان بهترین بهره را می برم 
در پناه مهر خداوند شاد و تندرست باشید ( آمین) 
درود
سحر کلام و کلمات شما آنچنان در عمق وجود خواننده نفوذ میکنه که چند ساعتی رو مات و مبهوت خودش مینکه و متن زیبای" خزر برگرد" در عین زیبایی وصف ناشدنی یه دنیا حسرت و انده بهت میده
پاسخ:
درود بر شما 
روزگارتان شاد و بلند 
سپاس از حضور خوبتان 
سپاس از نگاهتان 
و به امید بازگشت تکه های جدا شده از جان و تن میهن چه آنهایی که از روی شعور رفتند و چه چیزهایی که از جان وطن تکه تکه به تاراج رفت . 
در پناه مهر حضرت دوست سربلند وشاد باشید (آمین )

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی