دست نویسی برای زرده - از پروانه تا خزیدن
به نام او که یار است و یاری رسان . به نام او که زیبایی ها را می آفریند از روی مهر
چند روز پیش به گوشه ای رفتم .آنجا که گوشه گوشه اش لرزیده بود . آنجا که جان زمین به تکان آمد تا با تکانه ها زمین را جابجا کند . بلرزاند - بشکند - خانه ها را هوار کند و مردم را بشکند و بکشد .
کاری ندارم به کار و بار زمین . من فقط اشک ریختم بر همه ی همه شور بختی ها
مردم آن گوشه آنقدر در این زمستان دل مرده شده بودند که دیگر ...
دلزده شدم - از این همه فراموشی - روستایی هست به نام زرده که فراموش شده در میان این همه آوار
کار بسیار کمی از دستم برآمد - آنقدر کم که شرمسارانه برگشتم
کارمان به جایی رسیده که گویی دلمان پرواز به سوی خوبی را نمی خواهد
کم شده ایم - آنقدر کم پروانه دل رحمی و نوع دوستی وجودمان دلش هوای خزیدن می کند .
از پرواز پروانه به خزیدن رسیده ایم ...
هنگام برگشت به دنبال چیزی می گشتم که گم کرده بودم یا شاید فراموش کرده بودم و جایی جا گذاشته بودم .
هنگام یاد آوری ، یادم آمد که بالهای پروانه ام بودند که سالهای سال دور به دست روزگار اما ، قیچی شدند تا یادم نیاید که روزی روزگاری بالی و بوده و پروازی ...
تنها باید خزید ... و یک گام جلو تر را ندید زیرا ، پرواز که می کنی افق دیدگاهت گسترده می شود . . .
هیس ... پیله ها بسته اند و کرمها خوابیده اند یا خودشان را به خواب
زده اند.
هیسس...
- ۹۶/۱۱/۰۵