دیماه شوم ایرانی
سه شنبه, ۲۶ دی ۱۳۹۶، ۰۹:۴۵ ق.ظ
دیماه را هرگز دوست نمی دارم . بیش از همه اینکه آغاز بیماری پدرم بود و اکنون انگار سالهای سال است که جای خالی برکت وجودش در دلم آتش است
دلم برایش تنگ است . که با صدای آسمانی و زیبایش به من درسهای زیادی بدهد و من با گوش جانم بپذیرم .
آقای بهشتم رفت و من چه سوگهایی را با سوگ پدر شریک و همداستان کردم .
هنوز آتش 30 ام دیماه سال گذشته را در جانم خاموش نشده و هنوز یادش جان دلم را می سوزاند
و شنبه پیش ...
چه سودمان باشد اگر نام عزیزانمان هر روز در کتابهای اندوه جانمان جاودانه شود داغ دلمان همگام با زمانه شود
سروده های دلتان نگفته خاموش شد تا بر لب دوستدارانتان ترانه ای خاموش و بغض آلوده شود
دریا بهت زده کوچ آتشینتان را نگاه می کرد
افسوس و دریغ که دیگر بجز نام هیچ نشانی از شما نیست .
جهان توفان زده شد از سوختنتان اما اینجا تنها نسیمی آمد ه گویا - تنها یک روز برایتان عزای عمومی گرفته ایم
ما که خواندیم که نوشتند یک کشتی به شما برخورد کرده تا جاودانه شوید
خدا می داند شاید در آن جهان چیز دیگری نوشتند و به شما گفتند تا بدانید .
ما هم یک روز بی برو برگشت خواهیم آمد . تا آن هنگام همه چیز را یادداشت کنید تا ما از روی خط شما بخوانیم . جعبه سیاه مفت چنگ چینی شان . شاید این چینی نازک تا حالا شکسته باشد .
- ۹۶/۱۰/۲۶