ققنوس آزاد

به نام خدایی که همین نزدیکی است

ققنوس آزاد

به نام خدایی که همین نزدیکی است

مشخصات بلاگ

ققنوس پرنده ای است که هزار سال یک بار می رود روی کوه قاف با منقارش نوای مرگ می نوازد و سپس آتش گرفته و از خاکسترش دوباره و دوباره ققنوس تنهایی دیگر بر می خیزد ...

ردپای زمین لرزه هنوز تازه است

شنبه, ۲ دی ۱۳۹۶، ۱۱:۲۱ ق.ظ

بعد از ظهر پنج شنبه بود که به سرپل رفتیم . به این گمان که می بایست از چند هفته پیش که رفته بودیم تا کنون می بایست چیزهایی تغییر کرده باشد . اما بجز اینکه چندین کانکس به شمار کانکس ها افزوده و مقدار زیادی زباله هم در کنار خرابه های ساختمانها دیده می شد دیگر چیزی تغییر نکرده بود .

خرابی ها همچنان پابرجا بود و خانه ها ویران تر از گذشته . باد که می آمد و زوزه می کشید خار و خاشاک را به هوا می برد و سرما به پیشانی و چشمها سیلی می زد .

کوچه ها غرق سکوت و خفقان شده بود تنها چیزی که از آن عبور می کرد خاک و باد بود و گهگاه صدای تلق تلق مصالح ساختمانی که از سقف و پنجره برخی خانه ها آویزان بود و با نیروی باد حرکت می کرد . باد از کوچه ای به کوچه ای دیگر و از محله ای به محله ای دیگر سرک می کشید . و با خود خاک و زباله های سبک را جابجا می کرد . مردم به چادرها و کانکس ها پناه برده بودند . در چشمهایشان چیزی بجز اندوه و نا امیدی خوانده نمی شد . با شمار بسیاری که گفتگو می کردی و پای درد دلشان می نشستی اندوه فراموش شدن بیشترین دغدغه روحی شان بود. گذشته از سرما .

سردی روزگاری که از هزار وعده خوبان یکی وفا نشد .

غروب سردی بود و کوچه ها غرق در آوار و تاریکی بودند . خش خشی توجهم را به خود کشاند . نزدیک که رفتم . بچه گربه ای در میان آن همه آوار طبقه همکف یک ساختمان در یک ماشین لباس شویی شکسته  نمی دانم خودش را سرگرم کرده بود  یا اینکه از سرما گریخته بود .

کاش ققنوس بیاید و جادویی بسازد . کدام پر - کدام آتش - کدام یاری رسان آسمانی


  • رضو ی

نظرات  (۰)

هیچ نظری هنوز ثبت نشده است

ارسال نظر

ارسال نظر آزاد است، اما اگر قبلا در بیان ثبت نام کرده اید می توانید ابتدا وارد شوید.
شما میتوانید از این تگهای html استفاده کنید:
<b> یا <strong>، <em> یا <i>، <u>، <strike> یا <s>، <sup>، <sub>، <blockquote>، <code>، <pre>، <hr>، <br>، <p>، <a href="" title="">، <span style="">، <div align="">
تجدید کد امنیتی