ققنوس آزاد

به نام خدایی که همین نزدیکی است

ققنوس آزاد

به نام خدایی که همین نزدیکی است

مشخصات بلاگ

ققنوس پرنده ای است که هزار سال یک بار می رود روی کوه قاف با منقارش نوای مرگ می نوازد و سپس آتش گرفته و از خاکسترش دوباره و دوباره ققنوس تنهایی دیگر بر می خیزد ...



همه می دانیم که یکی از نیازهای انسان در سالهای آغازین زندگی داشتن بازیچه ( همان اسباب بازی است )و بی گمان این نیاز از دیرباز تا کنون در ریشه وجودی انسان ( ذات انسان ) شکل گرفته است . 

سالهای سال است که باستان شناسان در سراسر جهان آثاری بسیار زیبا - که هوشمندانه ساخته و تزئین شده را پیدا کرده اند و این اکتشاف سبب شده تا کشف کنند که انسان از روزگاران کهن تا کنون با اسباب بازی سر و کار داشته است .

این آثار کم هم نیستند؛ دربرگیرنده طیف وسیعی‌اند از سفالینه‌های کوچک با شیوه ساخت ناشیانه، پیکرک‌های گلی و فلزی کوچک انسانی و حیوانی، مجسمه‌های چرخ‌دار و پیکرک‌های مادران با کودکی در آغوش، در کنار آثاری مثل ظروفی با لوله‌ عمودی (شیرمک) و جغجغه و... که همه به نوعی یادآور بازیچه‌های کودکان ما با توجه به شرایط زمانی آن دوره هستند. این موضوع آن‌قدرها هم عجیب و دور از ذهن نیست. هنوز هم در روستاهای ما کودکان به همراه پدران و مادران خود در کنار چرخ‌های سفالگری به ساخت بازیچه‌های کودکانه مشغولند و با ساخت کاسه و کوزه‌های ابتدایی و عروسک‌های انسانی و حیوانی سعی در تجلی تفکرات کودکانه خود دارند.

تحقیقات درباره وسایل بازی کودکان در ایران باستان بسیار اندک است، درست مثل اطلاعاتی که از جایگاه اجتماعی و خانوادگی و وسایل بازی آنها داریم. اما در میان آثار مکشوفه، اشیایی وجود دارند که گواهی می‌دهند می‌توان با نگرشی نوین به آنها نگریست؛ مثل نقوش بسیار استریلیزه و تر و تمیزی روی سفالینه‌های نقاط مختلف ایران مانند تل باکون در فارس و شوش از هزاره پنجم پیش ‌از میلاد، پیکرک‌هایی از زنان با کودکانی در آغوش از شوش مربوط به هزاره دوم پیش ‌از میلاد یا پیکرک‌های سفالین، فلزی و شیشه‌ای که به‌صورت کاملا ابتدایی و ساده ساخته شده‌اند. از طرفی وجود تشابهاتی که بین اسباب‌بازی‌های کودکان امروزی با پیکرک‌های حیوانات ساخته‌ شده از سفال و فلز با چهار چرخ جهت حرکت که از هزاره اول پیش ‌از میلاد بجا مانده، ما را وا می‌دارد تا آنها را در میان وسایل بازی قرار دهیم.

موضوع اما فقط به وسایل بازی محدود نمی‌شود؛ آموزش کودکان هم در روزگاران قدیم جایگاه قابل توجهی داشته. از جایگاه اجتماعی کودکانمان در گذشته، تنها می‌توان از نقوش و نگارکندهای صخره‌ای ایلامی کمک گرفت که نقش کودکان را در کنار خاندان سلطنتی حکاکی کرده‌اند. در دوره‌ای که با اختراع خط، کتیبه و نبشته‌های ابتدایی در دست است حدس و گمان ما تا حدودی به‌وسیله نوشتارها به یقین نزدیک‌تر می‌شود. وجود لوحه‌های ابتدایی آموزش کتابت در مراکزی که به EDUBBA یا خانه «گل‌نوشته‌ها» معروف هستند، نشان‌دهنده آموزش افرادی است که به حدس می‌توانند طبقه‌ای از کودکان و نوجوانان را هم دربرگیرند.

سال گذشته در موزه‌های شهرهای سمنان و شاهرود نمایشگاهی با نام «یادگارهای کودکانه» برگزار شد. به نظر می‌رسد این نمایشگاه بیش از هر چیز بهانه‌ای بوده برای دیدن آثار گذشتگان با نگاهی جدید، چون وقتی صحبت از قرن‌ها و هزاره‌هاست، آن‌هم در نبود نوشتار، کتابت، تاریخ مکتوب و مدون، صد البته گاه باید به حدس و گمان دست زد.

جغجغه باستانی

این نمونه احتمالا می‌تواند یک سرگرمی کودکانه باشد. شی‌ای سفالین (احتمالا جغجغه)، که نمونه‌های سفالی و فلزی زیادی از آن در شوش به‌دست آمده و کاربری آن غیر از حدس بازیچه بودنش مشخص نیست. این شی با 12 سانتی‌متر بلندی، متعلق  به چهار هزار تا سه هزار سال پیش (به اواخر هزاره دوم پیش‌ازمیلاد و اوایل هزاره اول پیش‌ازمیلاد) است.

پیکرک های کوچک

 

تعدادی از آنها نه در قبور پیدا شده‌اند، نه در معابد و نه در هیچ مکان دیگری که جنبه تقدسی داشته باشد، آن هم به تعداد زیاد. برای همین هم این نظر را که جنبه بازیچه‌ای و استفاده روزمره‌ای این پیکرک‌های مفرغی کوچک، بر جنبه آیینی و حتی تزیینی‌شان اولویت داشته، قوت می‌بخشد. این پیکرک‌های حیوانی که قدمتشان به  چهار هزار سال پیش (اوایل هزاره دوم پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد در لرستان کشف شده‌اند.
 

 

چهارچرخه های دیروز

این گونه پیکرک‌ها یادآور اسباب بازی‌های امروزی مانند اتومبیل‌ها و چهارچرخه‌هایی هستند که کودکانمان با به حرکت درآوردنشان تحرک بیشتری را تجربه می‌کردند. ساخت این وسایل متحرک از سفال و فلز، مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک کشف شده، در سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش از میلاد) در مناطق شمالی ایران رواج داشته. نمونه‌هایی از این نوع پیکرک‌ در موزه‌های مصر و یونان در مجموعه وسایل مختص به کودکان به نمایش درآمده ‌است.
 

اسباب بازی قیمتی

این نمونه بسیار زیبا پیکرکی شیشه‌ای است متعلق به دوره ساسانی که در شوش کشف شده و فقط 1/7 سانتی‌متر است. می‌شود این‌گونه حدس زد که  احتمالا بازیچه کودکی بوده که در خانواده‌ای با درجه اجتماعی بالا پرورش می‌یافته؛ همانگونه که امروزه بازیچه کودکان در طبقات اجتماعی مختلف متفاوت و از ارزش هنری و اجتماعی مختلفی برخوردار است.

 

بازی ایلامی

این شی سفالین احتمالاً یک نمونه جغجغه است به‌صورت پیکرکی حیوانی. شی‌ای به‌بلندی 3/5سانتی‌متر که مربوط به دورة ایلامی (درحدودسه تا چهار ‌هزار سال پیش) است و در شوش کشف شده. این نمونه به همراه نمونه‌های زیاد دیگری که شکل‌های حیوانی دارند شاید جلب‌توجه بیشتری برای کودکان داشته‌اند. شاید هم نمایانگر رفاه بیشتر خانواده و طبقه اجتماعی بالاتر کودک بوده. چرا که نسبت به جغجغه‌های ساده‌تر، ارزش بیشتری از جهت تکنیک کار داشته است.

 

قمقمه کودک

قمقمه‌های سفالین در اندازه‌های مختلف و از مناطق بسیار زیادی در ایران به‌دست آمده‌اند؛ مثل همین قمقمه سفالین 12سانتی‌متری که قدمتش به چهارهزار سال پیش (هزاره دوم پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد و در کرمانشاه کشف‌شده. این قمقمه را از این جهت مورد استفاده کودکان دانسته‌اند که  اندازه‌اش بسیار کوچک‌تر از نمونه قمقمه‌های کشف‌‌شده بزرگ است.

 

نقشی برای سرگرمی

 

نقش انسانی در ابعاد بسیار کوچک (3/4 سانتی‌متر) که در نهایت سادگی روی صفحه‌ای سیمین حکاکی شده. به حدس می‌توان گفت که این پلاک سیمین متعلق به کودکی باشد که جز سرگرم کردن او کاربری دیگری نداشته. از آنجایی که این اثر از قبور یا مکانی با کاربری آیینی به‌دست نیامده، می‌توان بازیچه بودن آن را قوی دانست. این پلاک سیمین که متعلق به 2600 تا 2700 سال پیش (700 ـ 600 پیش ‌از میلاد) است در لرستان کشف شده. است


             مشق شب

 

از این لوحه‌ها به تعداد زیادی در شوش به‌دست آمده و احتمالا برای آموزش کودکان بوده است. لوحه‌ای گلین با خط میخی سومری به قطر 3/8 سانتی‌متر که متعلق به  چهار هزار سال پیش (هزارة دوم پیش‌ازمیلاد) است. امروزه برخی از مراکز آموزشی و فرهنگی جهان در آموزش خطوط باستان به ‌نوآموزان از این روش استفاده می‌کنند.

 

نقش کودکی

سفالینه‌های منقوش به نقوش کودکانه و استلیزه (خلاصه شده) این گمان را تقویت می‌کنند که این آثار برای جلب‌توجه کودکان بوده و یا با نگاه و توجهی ویژه به کودکان ساخته و نقاشی می‌شدند. پنداری ظروف منقوش، نقش کودکان امروزی را تداعی می‌کنند. این تکه سفال منقوش در تل باکون فارس کشف شده و مربوط به هفت هزار سال پیش (هزاره ‌پنجم پیش ‌از میلاد) است.

 

موش سفالی

این پیکرک سفالین که به شکل موش است، در نیشابور کشف شده و متعلق به 900سال پیش (سده پنجم هجری) است. ابعاد کوچک این پیکرک که فقط 5/8 در 7/5 سانتی‌متر است، این احتمال را که بازیچه دست کودکان بوده بیشتر تقویت می‌کند. از آنجا که شناخت این حیوانات برای کودک و بازی با آنها، در شناخت کودک با موجودات محیط پیرامونش نقش اساسی بازی می‌کند، می‌توان پذیرفت که شیوه‌های مختلف آشنایی کودکان با این‌گونه جانوران از قدیم مورد توجه بوده ‌است.



جانوری از هزاره ها

 

پیکرک‌های حیوانی که به شکل‌های مختلفی ساخته می‌شود. دلیلش هم این است که این پیکرک‌ها گونه‌های مختلفی هستند که در زیست‌بوم منطقه وجود داشته‌اند. شاید به‌نوعی برای آشنایی و الفت بیشتر کودکان با محیط‌طبیعی پیرامونشان ساخته می‌شده. مثل همین پیکرک مفرغی که در مارلیک گیلان کشف شده و قدمتش به  سه هزار سال پیش (هزاره اول پیش ‌از میلاد) برمی‌گردد.
با سپاس از خواهر زاده گرانقدرم - سرکار خانم دکتر الهام سهاکی ( دکترای باستان شناسی)

همین دیروز بود -همین دیروز بعد از ظهر بود که خودم را به چادرهایشان رساندم . انگار نه انگار که روزی روزگاری شهری بود و شهرآبادیی در این دیار - گویی نه یک ماه از لرزیدن ها می گذرد ، که هزار سال است هیچ خانه ای اینجا نبوده . روستایی دور افتاده تر از آبادی و آب - هوا که سوز داشت و تنم از سرما با آن همه پوشش مور مور می کرد؛ حالم از خودم بهم می خورد و شرمسار می شدم . به سوی یکی از آلاچیق هایی که با مشتی خرت ُ پرتُ پتو ُ فوم ُ پلاستیک ساخته شد بود رفتم .

 نزدیک که شدم دخترکی را دیدم که به غروب پشت کرده و دارد آرام آرام موهای کثیف عروسکش را شانه می کند . نگاهش کردم . خندید . پیش پایش زانو زدم . و از زمین پرسیدم از جان این دخترک و عروسکش چه می خواستی که اینگونه سفره کمرنگشان را به خاک ُ گل ُ خون کشیدی ؟  و زمین هیچ پاسخم نداد . خورجینی داشتم پر از خالی اما تهی از همه احساس مسئولیتهایی که هر یک از ما می بایست تا آخر ایستادن این مردمان داشته باشیم و در کنارشان باشیم .

گیسوان خودش هم دست کمی از گیسوی چرک عروسکش نداشت . دست که به موهایش کشیدم سرو گردنش را مانند بچه لاک پشتهای ترسو در کتف فرو برد و نگاه کودکانه و شرم آلودش را به زمین دوخت .

نشستم در کنار آتشی که روشن کرده بودند صدای چق چق سوختن چوبهای خیس سکوتمان را می شکست و دود سوزاننده ای که بهانه ی دروغین اشکهایم شده بود از هیمه کوچک آتش بالا می رفت  .پس از قدری گفتگو  میان من و خانواده اش ، دخترک در آغوش مادرش خفت - دخترک  عروسکی را می ماند که خوابیده بود( عروسکی که خوابیده بود)  - شاید خواب یک سقف را می دید - که هر شب  من و تو با خیالی آسوده زیر آن می خوابیم - سقف او به بلندای آسمان سرد روزهای آخر پاییز است و سقف ما - اما تا نوک بینی مان ... 

چشمهای عروسکش اما بی پروا  وبدور از شرمی که در چشم دخترک موج می زد ، همچنان باز بود بی آنکه بخوابد و مدام مرا نگاه می کرد   .گویی  عروسک از جانب  مامان کوچولویش از همه ما گله مند بود .



 

به کجا چنین شتابان؟

  گون از نسیم پرسید

- دل من گرفته زینجا

   هوس سفر نداری زغبار این بیابان؟

- همه آرزویم اما

  چه کنم که بسته پایم

  به کجا چنین شتابان؟

- به هر آن کجا که باشد

  بجز این سرا، سرایم!

- سفرت بخیر اما

  تو و دوستی خدا را

  چو ازین کویر وحشت

  به سلامتی گذشتی

  به شکوفه ها، به باران

  برسان سلام ما را!